عكس ها و خاطرات 13روز بعد از تولد
نجمه قشنگ من که خیلی ضعیف و لاجون شده بود وقتی گریه می کرد تمام صورتش می شد دهن. درست ١٣روز بود که شکمش کارنکرده بود. دیگه مونده بودم چیکار کنم . به خاله مهری زنگ زدم گفتم. که یک زنگ به برادرشوهرت حمیدآقا بزن بپرس چه شیرخشکی به نجمه بدم. و اینکه شرح حال نجمه را بهش بگو. حمیدآقا دکتر دارو ساز است. آخر بدون اجازه دکتر تصمیم گرفتم که سرخود به بچه ام شیرخشک بدم. حمیدآقا گفت که از ٢cc شروع كن اگر برنگرداند بيشتر بده. ولي حتما با دكتر مشورت كن. من شيرخشك را شروع كردم وقتي هم که خاله منصوره (زن مجید آقا) آدرس خانم دکتر حبیبی مهر را داد. همان شبانه زنگ زدم دکتر وقت گرفتم . رفتم. دکتر وقتی نجمه رو دید کلی با من دعوا کرد که چرا اینقد...