تولد من که الان 4ساله شدم
جای همگی خالی تولد خیلی خوبی داشتم. تولدم توی مهد کودک گرفتم کیکم تولدم باربی با لباس سفید و صورتی بود که خیلی زیبا و قشنگ بود.
مامان محبوبه برام دو دست لباس خیلی خوشگل گرفت. بابا داود هم کیک تولد و برنامه عمو فربد و توی مهد کودک برام گرفت.
بابا داود یه تولد دیگه برام خونه مامان عفت گرفت. این اخرین تولدی بود که توی ان خانه گرفته شد. مامان عفت خیلی خوشحال نشد و گفت دفعه بعد خونه خودتون تولد بگیرید. دفعه دیگه.....
پسرعموهام :آقا صادق برام یه خونه باربی گرفته بود پسرعموهای دیگم حمیدرضا و محمدرضا برام شادی کردن .عباس و علی اکبر هم نمی دونستن که تولد من
پسرعمه ها حسین آقا، آقا هاشم و آقا مهدی و فاطمه جان و عمه پروینم یک پیراهن خیلی خوشگل برام گرفته بودند و با حضورشون خوشحالم کردند.
یادم رفت بگم یه دختر عموی مهربان دارم به اسم سحر جان که یک عروسک باربی برام آورده بود.
عمه مریم جون و زینب جون ، وای بهار نازم بگو برام سرویس فنجون و نلبکی و یه چیز دیگه که الان یادم نیست برام آورده بودند
مامان عفت بهم 20 تومن پول داد
عمو رضا و مریم جون خانومش برای بلوز و شلوار آوردند
عمو اصغر و ماهرو مهربان هم بهم 20 تومن پول دادند
این آخرین تولدی بود که در کنار اینها بودم
خاله مهری و دایی همزه و نرگس و مریم جون برام یکدست بلوز و شلوار گرفتند
دایی مصطفی و زن دایی نفیسه و غزل جون هم برام یکدست بلوز و شلوار گرفتند