نجمهنجمه، تا این لحظه: 13 سال و 6 ماه و 18 روز سن داره

يكي يك دونه مامان محبوب

بهترين مامان دنيا.....

1394/10/16 12:02
نویسنده : مامان
620 بازدید
اشتراک گذاری

بعد از مريضي مامان و رفتن هميشه زبيده  از پيش ما

مامان محبوبه با هر سختي بود يه آپارتمان اجاره كرد. و من ديگه نتونستم مهدكودك گل يخ برم. و مجبور بودم برم يه مهد ديگه . روزهاي اول اصلا دوست نداشتم انجا برم. اما بعدا از مربيهاي مهدم خوشم امد انها هم مهربان بودند. مامان محبوبه اسم من و نوشت ژيمناستيك و نقاشي و سفالگري. من مي ديدم كه مامان همه كار مي كنه تا من خوشحال باشم. 

من از اول مهر قرار شد دوباره برم مهد آخه هم بابا مهدي خيلي خسته بود هم من حوصلم سر ميرفت كه توي خونه بمونم آخه من چون 20 مهر متولد شدم از غزل دختر داييم ديرتر مي رم مدرسه.

امسال هم آمدم مهد پنجساله ها و سال ديگه پيش دبستاني و بعد مي رم مدرسه

مامان ميگه وقتي سواد دار شدي خودت ميتوني وبلاگت و بنويسي. من دوست دارم بنويسم. الان هم با بازيهايي كه مامان محبوبه برام گرفته من اعداد و مي تونم بخونم بعضي از حروف را هم مي تونم بخونم. اما مامان ميگه بايد بري مدرسه تا يادبگيري اما من دوست دارم الان بخونم.

توي اين مهد من ژيمناستيك و كلاس زبانم را ادامه دادم الان خيلي پيشرفت كردم توي ژيمناستيك و هم توي زبان. من مامان مهرباني دارم .

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)